رهامرهام، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

ثبت خاطرات رهام

۱۹ ماهگی رهام جان

۱۱ اردیبهشت پسرم ۱۹ ماهه شد  عزیز دلم مردی شده برا خودش 😘😘 اینم از عکسهای ۱۹ ماهگی رهام جان  تمام کلماتی که رهام تا الان میتونه بگه: مامان  بابا  اب  دوجه :گوجه عمه عزیز: مادر بزرگ بابا شروین  حسن :بابا حسن هبا :هواپیما کید :کلید  داقو :چاقو  گوپ:توپ کوکو اجی :حاجی  عمو  به به  دد : عاشق دد رفتن ممه  نانای :اهنگ براش بزارم  دست: دست بزنیم  پا پاهاشو نشون میده نانی :نی نی  به : دایی بهرام  ااو : موبایل  و هر چیزی هم که بخواد میگه م م  نا...
28 ارديبهشت 1398

یک روز خوب

امروز خیلی دوست داشتی بریم بیرون هی میگفتی دد دیگه نشستیم تو ماشین که بریم شهر بازی ولی از بغلم پایین نیومدی منم مجبور شدم که رانندگی نکنم و بریم توی کوچه با بچه ها بازی کنیم خیلی بهت خوش گذشت توپ بچه ها رو برداشته بودی فرار میکردی و نمیزاشتی بچه ها بازی کنن بچه ها هم دنبالت دیگه منم گفتم چی کنم بردمت پارک با دوستات حسابی بازی کردی یکی از بچه ها به اسم سامی خیلی هواتو داشت و حسابی مواظبت بود   ...
8 ارديبهشت 1398

اولین تجربه

دیروز نهار یک مهمونی دعوت بودم خیلی دوست داشتم ببرمت ولی از اونجایی  که یکم شیطون هستی گفتم چی کنم بهتره بمونیخونه پیش بابا شروین و هممهمونی به من خوش بگذره و هم شما اذیت نشی آخه اولین بار بود که مهمونی بدون شما رفتم ولی تجربه خوبی بود ساعت 1 رفتم و ساعت 2.30 بابایی زنگ زد گفت رهام میگه مامان گوشی داد بهت بهم میگفتی مامان جانم منم ساعت 3 برگشتم دیگه این دقایق آخر بیتابی میکردی فقط منو صدا میزدی از در که اومدم تو سریع پریدی بغلمو شال و گرفته بودی و ولش نمیکردی عزیز دلم دلت برام تنگ شده بود منم دلم برات تنگ شده بود 😙😙😙   ...
6 ارديبهشت 1398

سفر به پالنگان

روز نیمه شعبان صبح رفتیم به روستای بسیارزیبا پالنگان در نزدیکی کرمانشاه بسیار زیبا بود انگار در یک تابلوی نقاشی وارد شده بودیم با خانواده بابا شروین رفتیم آخ که چقدر خوشحال بودی پسر گلم همیشه خونمون تا ساعت 11 میخوابی ولی اون روز تا بابا حسن و عمه ها و اینا رو دیدی خواب از سرت پرید و خواستی که به پیششون بری در کل در طول سفر واقعا پسر خوب و بی آزاری بودی حسابی به هممون خوش گذشت تا آخر سفر فقط دوست داشتی از دور همی لذت ببری و نخوابی دیگه نزدیک خونه خوابیدی تا فردا ساعت 11 صبح آخه خیلی خسته بودی قربونت برم    ...
5 ارديبهشت 1398
1